تست روانشناسی
تست های روان شناسی به ما کمک می کنند تا بهتر خود و وضعیتی را که در آن قرار گرفته ایم را بشناسیم تست زیر هم برای این است که بدانید آیا اضطراب دارید و این اضطراب تا چه حد است؟در تست زیر تعیین کنید در همین لحظه چه احساسی دارید؟!
1 -به خود مطمئن هستم؟
الف) بسیار زیاد ب)زیادج)تا حد متوسطه-)هرگز
2- نمی توانم بر افکار خود تمرکز کنم؟
الف) بسیار زیادب) زیادج) تا حد متوسط ه-)هرگز
3- آرام هستم؟
الف) بسیار آرام ب) تا حدود زیادی آرامج) کمی آرامه-)هرگز
4- عصبی هستم؟
الف) هرگزب)بسیار کمج) تا حد متوسطه-)همیشه
5 -ناراحت هستم؟
الف) هرگزب) بسیار کمج) تا حد متوسط د)خیلیه-)هرگز
6- بدنم همواره مرطوب است؟
الف) هرگزب)بسیار کمج)تا حد متوسطد)خیلیه-)همیشه
7- نفسم منظم است؟
الف) هرگزب)بسیار کمج) تا حد متوسطد)خیلیه-)همیشه
8- احساس تنش در معده دارم؟
الف) هرگزب)بسیار کمج) تا حد متوسطد)خیلیه-)همیشه
حالا امتیازها را با هم جمع کنید:
الف) 1امتیاز، ب)2 امتیاز، ج) 3 امتیاز، د) 4 امتیاز، ه) 5 امتیاز
امتیاز بین 32 تا 50:شما به اضطراب شدید مبتلا هستید، به طور حتم باید به روان شناس مراجعه کنید.
امتیاز بین 24 تا 32:اضطراب شما کمی بیش از حد طبیعی است که با توجه به شدت کم اختلال، می توانید با استفاده از کتاب های اضطراب آن را هم برطرف کنید.
امتیاز کمتر از 24:افراد طبیعی را می رساند که اختلال اضطرابی و مشکل عمده ای ندارند.

- زمان انتشار: 15 آبان 1395
-
نظرات()
مصاحبه با آقای آزمندیان:
مصاحبه با آقای آزمندیان:
• علت این که در آغاز صحبت های خود یکی از دو سوره عصر و فتح را می خوانید چیست؟
o تمام آیات قرآن زیبا هستند. اما این دو سوره خود گویای مطالب ارزنده و پرباری هستند. در سوره عصر این گونه می گوید اصولاً انسان ها در زیانکاری هستند مگر کسانی که ایمان می آورند و عمل صالح انجام می دهند ، لذا خیلی دوست دارم به خصوص اولین سخنرانی های خودم برای مردم را با این سوره شروع کنم که می گوید انسان ها در غفلت هستند مگر کسانی که ایمان می آورند و عمل صالح انجام می دهند ، لذا خیلی دوست دارم در تکنولوژی فکر کاری کنم که انسان ها از این غفلت رهایی پیدا کنند و بتوانند شاد و آگاهانه زندگی کنند.
کاری کنیم که انسان ها از وادی فقر، یاس و نا امیدی بیرون بیایند و به دنیایی از زیبایی، شادکامی و علم وارد شوند.
من فکر می کنم که شما صحبت را بسیار خوب شروع کردید و این خود مصداق یک انسان باهوش و آگاه است. به دلیل این که من می گویم دین یعنی آیین زندگی و یافتن راه صحیح و حرکت به سوی معنویت و موفقیت، عده ای فکر می کنند تا صحبت از دین می شود یاد آخرت، صراط و جهنم و شب قبر باید بیافتند در حالی که دین مربوط به این دنیاست.
دین یعنی اینکه چگونه زندگی کنیم و قرآن آمده است تا شیوه درست زندگی کردن را به ما بیاموزد.
حتی بهشت و سرای آخرت هم از این دنیا می گذرد. انسان ها باید عالی زندگی کنند تا لیاقت زندگی کردن در بهشت را پیدا کنند.
بهشت خدا را به انسانی می دهند که در این دنیا در بهشت زندگی کند. مردم باید بدانند که اگر کسی در این دنیا فقیرانه و بدبخت و افسرده و غمگین زندگی کند نباید فکر کند که عوضش در آن دنیا خدا جبران می کند.
جبرانی در کار نیست.
بهشت زیبای خدا در آخرت از این دنیا می گذرد و خداوند خودش در قرآن فرموده است که نصیبت را از دنیا فراموش نکن. بنابراین شرط این که انسانی در این دنیا با قانون مندیهای جهان هستی آشنا شود و آن ها را اجرا کند. امیدوارم که شما این پیغام را به مردم بدهید.
بهشت این دنیا از محیط خانه و خانواده می گذرد.
یعنی انسانی که در خانواده اش فضیلت ایجاد کرد، در خانه اش دنیایی از زیبایی و عشق ایجاد کرد، چنین خانواده ای استحقاق رفتن به بهشت را دارد.
• بر روی میز کارتان قاب کوچکی است که آیات پایانی سوره بقره که همان آیه الکرسی است قرار داده اید. این آیه ها تا چه میزان در زندگی راه گشا خواهند بود؟ o ما در جلسات تکنولوژی فکر دو سری کلاس داریم: یکی کلاس خود شکوفایی فکر و دیگری زندگی در محیط بیکران. در کلاس تکنولوژی فکر دوم که همان زندگی در محیط بیکران است ما چهار ملاقات داریم که تمامی این چهار ملاقات در این سوره وجود دارد و در حقیقت برگرفته از این آیات است. در جلسه اول با خود ملاقات می کنیم، در جلسه دیگری با کائنات خدا که محل زندگی ما هستند.
در جلسه بعدی با زندگی و در جلسه آخر با خدا ملاقات می کنیم.
مجموعه این جلسه آخر که ملاقات با خداست و تمام آیات آیه الکرسی هم خدا را توصیف می کند.
ما در این جلسات تصویر دیگری از خدا را در ذهن مردم می سازیم. متاسفانه بسیاری از مردم ما هر وقت صحبت از خدا می شود یک موجود منتقم و جبار در ذهن خود می بینند که منتظر هست تا آن ها را به داخل جهنم ببرد. در حالیکه خدا یک موجود زیبا، نیک خواه، محتشم و مهربانی است که عاشقانه انسان ها را دوست دارد و به دنبال بهانه ای می گردد که انسان را به بهشت خود ببرد اگر امروز جوان های ما تصویر درستی از خدا پیدا بکنند و مفاهیم این آیات زیبا را بدانند آن قدر با خدا عاشقانه راز و نیاز می کنند که هیچ گاه افسرده نمی شوند و همیشه بر این باورند که خداوندا چون تو هستی پس همه چیز هست. وقتی اعتقاد پیدا کنند که در همه سختی ها و گرفتاریها خداست که به داد انسان می رسد هیچ وقت فضایی از یاس و نا امیدی به خانواده غالب نخواهد شد. چون تمام اعضای خانواده در دنیایی از امید و تکیه کردن بر آغوش گرم خدا می توانند زیبا زندگی کنند.
• تفاوت انسان های غافل و هوشیار در چیست؟
o انسان ها دو دسته هستند. مردمی که معمولاً تنهایند، غافلند، افسرده اند، غمگینند را انسان های غافل می نامیم و عده دیگری که توانمندند، موفقند، خوشبختند، ثروتمندند، سالمند، عارفند، عاشقند و مومن هستند و دست به هر کای می زنند موفق می شوند را انسان های هوشیار می نامیم. نه به خاطر این که دسته اول انسان های بدشانسی هستند و دسته دوم خوش شانس هستند.
کاملاً این حرف غلط است به خاطر این که شانس اصلاً وجود ندارد. همه چیز در جهان هستی قانونمند و علمی است و اصلاً پدیده ای به نام شانس و اتفاق وجود خارجی ندارد. انسان هایی که موفقند قانون مندیها را اجرا می کنند و انسان هایی که غافلند از قانون مندیها غافل هستند. لذا نکته مهمی که می خواهم عرض کنم این است که مردمان ایران ما باید بدانند که همه چیز در این دنیا قانون مند است. یعنی کسب ثروت قانون دارد. رسیدن به معنویت قانون دارد. رسیدن به آرامش در وجود انسان قانون دارد. این که خانواده ای را از فضایی از جهل و اضطراب و خستگی و دعوا و جنگ تبدیل به خانواده ای از فضیلت و کرامت و مهربانی و عشق و ثروت و زیبایی کنیم قانون دارد.
علت این که دسته اول را غافل نامیدم به این خاطر است که این ها از قانون مندیها غافلند.
تا کی به انتظار قیامت توان نشست
برخیز تا هزار قیامت به پا کنیم انسان ها باید بلند شوند. اولین چیزی که باید یاد بگیرند این است که چگونه قانون مندیها را باید فراگرفت؟ چگونه می توان در کنکور قبول شد؟ چگونه می توان ثروتمند شد؟ چگونه می توان در این ارض واسعه خدا، فرصت ها را به ثروت ها تبدیل نمود؟ چگونه می توان مدرک دکترا گرفت؟
این ها همه قانون دارد. بنابراین آن هایی که قانون مندیها را اجرا می کنند به دنیایی از موفقیت ها می رسند و آن هایی که غافلند هیچ کار مثبت و مفیدی در جهت رودخانه هستی انجام نمی دهند. همیشه در خلاف رودخانه شنا می کنند، خلاف مسیر پارو می زنند، خودشان را خسته می کنند. اگر ما انسان ها پی به فضیلت خود ببریم و فضیلت خود را در این رسالت ببینیم که باید قانون مندیها را پذیرفت، آن وقت به دنیایی از موفقیت ها دست می یابیم. تمام کشورها و انسان ها که امروز در دنیا موفقند قانونمندیها را اجرا می کنند که در ورزش می درخشند، در علم می درخشند، در تکنولوژی می درخشند و در تقوا و معنویت می درخشند.
لذا من دوست دارم که شما به تمام مخاطبین خود بگویید همه چیز در این جهان قانون مند است. ما شانس و اتفاق در این دنیا نداریم. خوش به حالش نداریم. باید بگوییم خوش به حال خودم 5 سال دیگر قانون مندیها را اجرا می کنم. و به دنیایی از موفقیت ها می رسم. این قدر خودمان را با کشورهای دیگر مقایسه نکنیم. من معتقدم انسان ها قدرتی دارند بیکران و بی نهایت، اما این که چقدر بتوانند از این قدرت استفاده کنند به اندیشه و باورهایشان بستگی دارد.
دو چیز یک انسان را زجر می دهد. یکی این که نداند، دوم این که غافل باشد.
انسان ها اولاً باید بدانند. در قرآن هم می گوید آیا دانایان با نادانان مساوی هستند؟ قطعاً این گونه نیست. پس اول باید بدانی. دوم باید اجرا کنی. غافل نباید باشید، باید هوشیار باشید.
چون یک انسان دانا هم ممکن است غافل باشد. می داند ولی عمل نمی کند. به عمل کار برآید به سخندانی نیست لذا انسان ها باید دو اتفاق در زندگی شان صورت بپذیرد تا به فضیلت یک خانواده برسند. اتفاق اول این است که انسان ها باید بخواهند تا بشود و بعد بروند تا برسند. یعنی یک تحول شخصی باید صورت بگیرد ولی آیا اگر تغییر کرده ای کافی است؟ نه حالا باید بهای خلق هدف هایی که اندیشیده ای را بپردازی. لذا باید بروی تا به موفقیت برسی.
انسان های موفق دو ویژگی دارند.
باید در دنیایی از خودآگاهی نه غفلت بخواهند، یاد بگیرند، آموزش ببینند، متحول بشوند، باور کنند، به اعتماد به نفس برسند تا به دنیایی از خودباوری برسند. باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
آیا به تمام انسان های لایق، ارزش می دهند؟
نه، انسان های لایق باید تلاش کنند، معاشقه کنند. دلبری کنند تا به جانان برسند. فضیلت و کمال مقوله درونی است نه یک مقوله بیرونی. انسان ها باید در دنیایی درونشان به فضیلت برسند و به شایستگی و کمال برسند. حال باید در دنیای بیرون تلاش کنند تا برسند.
• تفاوت فقر و ثروت در معنای کلی کلمه چیست؟
o هر دستاوردی در دنیای انسان ثروت است. پول، سلامتی، آرامش، تقوا، کمال و علم ثروتند، نداشتن هر کدام از این ها را فقر می گویند، پس فقر هم در معنای کلی فقر مالی نیست، فقر فرهنگی، احساسی، تقوا همه این ها فقر هستند و انسانی که هر کدام از این ها را ندارد فقیر است.
فقر در دنیای یک انسان فقیر حاصل اندیشه های فقیرانه اوست. فقیرانه می اندیشد.
نشسته می گوید: نمی شه، وضع خرابه. من نمی توانم، هزار و یک دلیل می آورد برای پذیرش شکست و یک دلیل نمی آورد برای رسیدن به موفقیت، متاسفانه در کارگاه ذهنش فکر هرز درست می کند.
تمام فعل هایش منفی است و برعکس یک انسان ثروتمند اندیشه های ثروتمندانه دارد. در باغچه ذهنش گل های زیبای زندگی می روید. می گوید این را می خواهم بدست می آورم. مدرک خود را می گیرم. این مغازه را تاسیس می کنم. این قانون است که انسان ها هر فردایی را ببینند آن را بدست می آورند و خلقش می کنند. یک انسان زیبا اندیش می تواند این فردای زیبا را ببیند.
فقر و ثروت هم به عنوان مظاهر غم و شادی پدیده های درونی است نه بیرونی. ثروت را باید در گنج درون خود جستجو کنید. انسان های فقیر از درون تنها و خالی اند. در کوزه درونشان هیچ چیز نیست. پر از نا امیدی، پژمردگی و یاس است و هر وقت که بخواهند فکر کنند از کوزه درونشان چه چیزی بیرون می آید؟ معلوم است از کوزه درونشان چه چیزی بیرون می آید؟ معلوم است از کوزه همان تراود که در اوست. ولی یک انسان ثروتمند در کوزه درونش باورهای قشنگ، اعتماد به نفس، شخصیت دلپذیر و جذاب است. پس فقر و ثروت در دنیای یک انسان یک مقوله درونی است نه یک مقوله بیرونی.
• علت پخش موسیقی در حین صحبت هایتان چیست؟
o موسیقی شاهکار خداوند است. بلبلی که می خواند صدای امواج قشنگ دریا، قاری که قرآن تلاوت می کند، صدای مرحوم موذن زاده اردبیلی که اذان می گوید این ها یک موسیقی را در جهان هستی می نوازند. اما متاسفانه در ادبیات ما موسیقی متمایل با حزن و اندوه و فراغ است که من اصلاً دوست ندارم. این که ما شعرهایی را انتخاب می کنیم که کلامش امید بخش برای جوانان است. چون جوانان ما امروز از فراغ و یاس بیزار هستند و به دنبال امید هستند.
• شما همان چیزی می شوید که در طول زندگی بیشتر به آن فکر کرده اید تا چه اندازه با این جمله موافق هستید؟
o این یک قانون است و کاملاً صحیح است. انسان ها هر چیزی را که محور توجه خود قرار بدهند همان چیز در زندگی شان بسط و گسترش می یابد. به عبارت دیگر فضایی که بر اندیشه های شما حاکم است همان فضا بر زندگی شما حاکم است. یعنی اگر یک انسانی است که واقعاً اندیشه های قشنگی دارد همه کارها برایش درست می شود. به خاطر این که تمام کائنات خدا به اندیشه های من و تو عکس العمل نشان می دهند. واقعاً در دنیای یک انسان فاصله داشتن و نداشتن تنها یک خواستن است.
• انسان ها چگونه می توانند پی به ارزش های خود ببرند؟
o اولین توصیه ای که به انسان ها می کنم این است که شما هر گونه که هستید باید خود را بپذیرید و عظمت باید در نگاه شما باشد نه در آن چیزی که می بینید. بنابراین باید بدانید همه جور انسانی هست. خوب، بد، زشت، زیبا. همه این ها پدیده های نسبی است.
داستان زیبایی و زشتی اصلاً وجود خارجی ندارد. این نگاه ماست که بعضی پدیده ها را زیبا و بعضی را زشت می بینیم. حالا می رسیم به این که خود را چگونه ببینیم. چاقی، لاغری، کم مویی، پرمویی، قد کوتاهی داری یا قد بلندی داری، بینی بزرگی داری یا برعکس باید خود را همان گونه که هستید بپذیرید. البته این بدان معنی نیست که به لیاقتها فکر نکنی. خداوند چیز زشتی نمی آفریند. این نگاه ما انسان هاست. بعضی مواقع انسانی را می بینید که زیبا هم نیست اما چقدر جذاب است. چقدر دوست داری نگاهش کنی و با او حرف بزنی. می گویند صورت انسان آینه تمام نمای شخصیت و دل انسان است. بنابراین، این نگاه غلط ما انسان ها است که خود را زشت می پنداریم. وقتی شما خود را زیبا می بینید یقین داشته باشید که دیگران هم شما را زیبا می بینند.

- زمان انتشار: 15 آبان 1395
-
نظرات()
بیست روش برای آرامش ١- به تماشای غروب آفتاب بنشینید.
٢- بیشتر بخندید.
٣- کمتر گله کنید.
۴- با تلفن کردن به یک دوست قدیمی، او را غافلگیر کنید.
۵- هدیههایی که گرفتهاید را بیرون بیاورید و تماشا کنید. شاید برایتان قابل استفاده باشند.
۶- دعا کنید.
٧- در داخل آسانسور با آدمها صحبت کنید.
٨- هر از گاهی نفس عمیق بکشید.
٩- لذت عطسه کردن را حس کنید.
١٠- قدر این که پایتان نشکسته است را بدانید.
١١- زیر دوش آواز بخوانید.
١٢- با بقیه فرق داشته باشید.
١٣- کفشهایتان را عوضی پایتان کنید و به خودتان
بخندید.
١۴- به دنیای بالای سرتان خیره شوید.
١۵- با حیوانات بازی کنید.
١۶- کارهای برنامهریزی نشده انجام دهید. برای انجام آن
در همین آخر هفته برنامهریزی کنید!
١٧- برای کاری برنامهریزی کنید و آن را درست طبق
برنامه انجام دهید. البته کار مشکلی است!
١٨- از تناقضات لذت ببرید.
١٩- دستان خود را در آسمان تکان دهید.
٢٠- در حوض یا استخری که ماهی دارد شنا کنید، کنار
آنها.

- زمان انتشار: 15 آبان 1395
-
نظرات()
نشریه فوربس چند هفته پیش لیست 400 فرد پولدار آمریکا را منتشر کرد که البته فقط یک لیست ساده با اعداد و ارقام نبود. فوربس داستان فرصت ها را بازگو می کند. بسیاری از این افراد موفق با تنگدستی و امکانات کم دست و پنجه نرم می کردند.
از جان کوم، موسس WhatsApp بپرسید که زمانی با کوپن های غذا زندگی می کرد و پس از فروش کمپانی اش به فیسبوک در ماه فوریه، به مبلغ 19 میلیارد دلار، ثروتی 7.7 میلیارد دلاری کسب کرد.
پس از آن لری الیسون، کسی که به مدت 8 سال عجیب ترین کارهای ممکن را انجام می داد تا بالاخره اوراکل را افتتاح کرد. وی سال گذشته 9 میلیارد دلار به ثروتش افزود.
این فقط یک رویای آمریکایی نیست، چندین و چند کارآفرین از سراسر دنیا در چنین موقعیت هایی بوده اند و حالا در دسته اقلیت پولدارها هستند. جک ما، موسس علی بابا واضح ترین نمونه است.
داستان این ثروتمندان نشان می دهد که تلاش، پشت کار و اندکی شانس می تواند بر شرایط بد غلبه کند و موفقیت های باورنکردنی پدید آورد.
در ادامه با دیجیاتو همراه باشید.
جان کوم
دارایی: 7.7 میلیارد دلار
جان کوم 37 ساله، زمانی که 16 سال سن داشت از آمریکا به اوکراین مهاجرت کرد. در 2009، وی و برایان اکتون، یکی دیگر از موسسین، اپلیکیشن برقراری ارتباط واتس اَپ را برای برقراری ارتباط بهتر مردم در سراسر جهان راه انداختند و به طور کلی جایگزین ارسال پیامک شد.
این اپلیکیشن حالا بیش از 600 میلیون مخاطب در سراسر جهان دارد و اوایل امسال با مبلغ 19 میلیارد دلار به فیسبوک فروخته شد و کوم را میلیاردر کرد.
جک ما
دارایی: 20.2 میلیارد دلار
ما در هانگژوی چین متولد و در فقر تمام بزرگ شد. وی موفق به دریافت شغل در رستوران های محلی نشد و امتحان های کالج را یکی پس از دیگری خراب کرد ولی بالاخره به عنوان یک معلم زبان انگلیسی فارغ التحصیل شد.
سپس، در سال 1995، اولین بار به ایالات متحده آمریکا سفر کرد و برای اولین بار اینترنت را تجربه نمود. خیلی زود متوجه شد که محتوای آنلاین چینی بسیار اندک است و همین باعث شد که China Pages را راه اندازی کند، یک فهرست و راهنما که قاعدتا اولین استارتاپ وب چینی بود و طولی نکشید که زمین خورد.
در 1999، علی بابا افتتاح شد. امروز، وی دو برابر آمازون کالا به مشتریانش می رساند و طبق اطلاعاتی که اخیرا منتشر شده، جک ما، پولدارترین فرد چینی است.
الیزابت هولمز
دارایی: 4.5 میلیارد دلار
سال 2003، هولمز 19 ساله، دانشجوی سال دوم در دانشگاه استنفورد بود که ترانوس را پایه گذاشت، یک شرکت که انجام آزمایش خون را ارزان قیمت می کرد.
این استارتاپ پالو آلتویی 500 کارمند و 9 میلیارد دلار ارزش دارد.
هولمز در زمان کودکی اش زبان ماندارین آموخت و پیش از اینکه به استنفورد برود پتنت هایی ثبت نموده بود. و حالا او میلیاردها دلار می ارزد.
اینگوارد کمپراد
دارایی: 3.9 میلیارد دلار
زمانی که کمپراد پسر بچه ای 7 ساله بود و حوالی 1920 میلیادی در سوئد زندگی می کرد، برای معاش خود به همسایگان کبریت می فروخت.
سپس به فروش کارت تبریک، مداد و زیورآلات جشن کریسمس روی آورد. در 17 سالگی، کمپانی ای را پایه گذاشت که IKEA نام گرفت. 21 ساله که شد به فروش لوازم خانگی روی آورد و اینگونه شد که داستان امپراتوری IKEA آغاز شد.
امروز، این تولید کننده در 42 کشور جهان بیش از 340 فروشگاه بزرگ دارد و سالانه درآمدی 36 میلیارد دلاری کسب می کند. نیویورکر IKEA را کمپانی طراح نامرئی زندگی خانوادگی نامید.
در سن 88 سالگی، کمپراد همچنان میانه رو برخورد می کند و از پرواز با هر هواپیمایی جز هواپیماهای رده اقتصادی سر باز می زند.
هاوارد شولتز
دارایی: 2.1 میلیارد دلار
شولتز در مصابحه با رسانه بریتانیایی Mirror گفت: “بزرگ که می شدم همیشه حس می کردم من یک سمت دیگر دنیا زندگی می کنم و باقی مردمی که می شناسم در سمت دیگر، منابع و پول بیشتری دارند و خانواده های شان خوشحال تر اند. و بنا به دلایلی، که نمی دانم چرا و چگونه، می خواستم از این مانع گذر کنم و آن چیزی را به دست آوردم که مردم می گفتند امکان پذیر نیست. من شاید الان کت و شلوار و کراوات زده باشم اما می دانم از کجا آمدم و آنجا چگونه است.”
شولتز پس از فارغ التحصیلی در زیراکس شروع به کار کرد اما…
اندکی بعد، وی به کافی شاپ هایی به نام استارباکس پیوست که در آن زمان تنها 60 فروشگاه در آمریکا داشت. شولتز در سال 1987 به سِمت مدیریت کل کمپانی رسید و حالا، استارباکس 16 هزار فروشگاه در سراسر جهان دارد.
اپرا وینفری
دارایی: 3 میلیارد دلار
خانواده وینفری در میسیسیپی زندگی می کردند و از لحاظ مالی بضاعت کافی نداشتند اما این ها باعث نشد که وی بورسیه تحصیلی دنشگاه تِنِسی را دریافت نکند و به اولین مجری آفریقایی-آمریکایی در سن 19 سالگی تبدیل نشود.
در سال 1983، وینفری به شیکاگو نقل مکان کرد تا در برنامه زنده ای اجرا کند که بعدها به The Oprah Winfrey Show تغییر نام یافت.
شهید خان
دارایی: 4.4 میلیارد دلار
شهید خان، الان یکی از پولدارترین انسان های روی کره خاکی است اما زمانی که وی از پاکستان به آمریکا آمد تا در دانشگاه ایلینویز تحصیل کند مشغول به ظرف شستن برای کسب درآمد شد. اما حالا Flex-N-Gate، یکی از بزرگ ترین کمپانی های خصوصی آمریکا از آن اوست و باشگاه فولهام و یک تیم در لیگ NFL را هم مدیریت می کند.
ژان پاول دِژوریا
دارایی: 3.3 میلیارد دلار
پیش از 10 سالگی، دِجوریا کارت کریسمس و روزنامه می فروخت تا از خانواده اش پشتیبانی کند. ناگهان وی به خانه هایی که کودکان فقیر در آن زندگی می کنند فرستاده شد و پیش از ملحق شدن به ارتش، زمانی را هم در گروه های کوچک سپری کرد.
با 700 دلار قرض، دجوریا سیستم جان پاو میچل را راه اندازی کرد و خانه به خانه شامپو می فروخت در حالی که درون ماشینش زندگی می کرد. بعدها وی پاترون تکیلا را راه اندازی کرد و حالا هم در صنایع مختلف سرمایه گذری می کند.
دو وون چانگ
دارایی: 5.2 میلیارد دلار
جین سوک و دو وون چانگ، یک زن و شوهر موفق هستند که Forever 21 را تاسیس کردند. پس از مهاجرت ازکره به آمریکا در سال 1981، باید همزمان 3 شغل را به عهده می گرفت تا در تامین مایحتاج دچار مشکل نشود. اما این زوج موفق اولین فروشگاه لباس فروشی شان را در سال 1984 بنا گذاشتند.
Forever 21 حالا 480 فروشگاه دارد که سالانه 3 میلیارد دلار درآمد دارند.
رالف لاورن
دارایی: 7.8 میلیارد دلار
لاورن در برونکسِ نیویورک از دبیرستان فارغ التحصیل شد. اما بعدها کالج را ترک گفت تا به ارتش بپیوندد. وی در Brooks Brothers به عنوان منشی کار می کرد که از او پرسش شد آیا مردها آماده پوشیدن کراوات های بزرگ تر و براق تر هستند یا نه. سال 1967 تصمیم گرفت که به رویایش جان ببخشد و حدودا 500 هزار دلار کراوات فروخت. با سرمایه ای که جمع کرده بود سال 68، پولو را پایه گذاشت.
لئوناردو دل وچیو
دارایی: 18.4 میلیارد دلار
دل وچیو، که لوکسوتیکا را در سال 1961 پایه گذاشت، یکی از 5 کودکی بود که به یتیم خانه فرستاده شد چرا که نامادری او توان مراقبت از آن ها را نداشت.
در سن 23 سالگی، او فروشگاه خودش را باز کرد که بعدها با برندهایی چون ریبن (Ray-Ban) و اوکلی به بزرگ ترین تولید کننده عینک و محافظ چشم تبدیل شد.
جورج سوروس
دارایی: 24 میلیارد دلار
در دوران نوجوانی، سوروس خود را به عنوان پسر خوانده یکی از کارکنان وزارت کشاورزی مجارستان معرفی کرد تا از اشغال کشور توسط نازی ها جان سالم به در برد.
سوروس از کشور فرار کرد و به لندن آمد تا در کنار خویشاوندانش زندگی کند. اندکی بعد راه خود را به مدرسه اقتصاد لندن باز کرد.
پس از فارغ التحصیلی و پیش از کار در بانک شهر نیویورک، به عنوان فروشنده ی یک سوغات فروشی مشغول به کار شد. اقدام او در سال 1992 وی را میلیاردر کرد.
لری الیسون
دارایی: 48 میلیارد دلار
وی در بروکلینِ نیویورک متولد شد و توسط خاله و دایی اش در شیکاگو بزرگ شد. پس از مرگ خاله اش، الیسون کالج را ترک کرد و به کالیفورنیا آمد تا برای 8 سال کارهای عجیب و غریب انجام دهد.
پس از آن شرکت توسعه نرم افزاری اوراکل را در سال 1977 تاسیس کرد و حالا یکی از بزرگ ترین کمپانی های تکنولوژی در سراسر جهان برای اوست.
وی مدتی پیش از مقام مدیرعامل استعفا داد اما این ها باعث نمی شود که وی همچنان یک میلیاردر نباشد.
رومن آبراموویچ
دارایی: 9.5 میلیارد دلار
آبراموویچ در ساراتوفِ روسیه و در سال 1966 متولد شد. 18 ماه پس از میلاد او، مادرش و در 4 سالگی مادرش درگذشت. پس از این وقایع، مسئولیت وی با عمویش در مسکو و پدر بزرگ و مادربزرگش در ایالات کومی سپرده شد.
کالج را در انستیتو صنعتی روسیه گذراند و سپس در غرب سیبری مشغول فروختن محصولات نفتی شد.
گاردین می گوید نقطه عطف زندگی او سال 92 بود؛ زمانی که مورد لطف بوریس برِزووسکی، یکی از سرمایه دارهای آن زمان روسیه قرار گرفت.
برزووسکی پس از اتهام به کلاه برداری به انگلستان مهاجرت کرد و آبراموویچ سلطه ای کامل یافت بر امپراتوری وی: 80 درصد از سیبنِفت (پنجمین کمپانی نفتی روسیه)، 50 درصد از Rusal (شرکت آلومینیوم نفتی روسیه) و 26 درصد از Aeroflot (ایرلاین رسمی روسیه). پس از آن وی به سرمایه گذاری در بخش خصوصی روی آورد.
آبراموویچ هم اکنون یکی از پولدارترین های روسیه است و علاوه بر باشگاه فوتبال چلسی، یک بویینگ 767 و بزرگ ترین قایق بادبانی جهان را دارد.

- زمان انتشار: 15 آبان 1395
-
نظرات()
قوانین رسیدن به وفور و فراوانی ثروت عشق و شادمانی
همه ی ما با این جمله ی معروف ” ثروت شادی نمی آورد” آشنا هستیم. که حقیقت دارد. با وجود اینکه ما به داشتن فراوانی در ثروت علاقه مندیم، اگر به این آرزو برسیم همه ی ما احساس کمبود داریم، انگار که چیزی در زندگی کم داریم.
ما با داشتن پول ثروتمند نخواهیم شد، بلکه با داشتن عشق، سلامتی و تن درستی و شادی. یکی از راه های رسیدن به این ثروت تمرکز کردن بر قوانین وفور و ریشه های شادیمان است. چیزی که در وجود همه ی ما وجود دارد. چطور ممکن است؟ خب خیلی ساده است، شاد بودن را انتخاب کنید!
با تمرین بهتر می شوید
اگر حتی احساس خوشحالی نمی کنید، یا اگر فکر نمی کنید که می توانید شاد باشید، آن را تمرین کنید. تصمیمات درست بگیرید و روزانه تا جایی که می توانید خوشحال باشید. از خود تعریف های مثبت کنید، افکار مثبت داشته باشید، و افکار منفی و مخرب گذشته را دور بریزید. هرچه بیشتر این کار را بکنید، و تلاش بیشتری به خرج دهید، این راه آسانتر خواهد شد. بله شما می توانید برای شاد بودن، تمرین کنید. چه موضوع جالبی!
از مدیتیشن کمک بگیرید
قوانین زیادی برای رسیدن به وفور با مدیتیشن وجود دارد که به شما در جهت رسیدن به شادی و عشق کمک می کند. به شما یاد می دهد چطور تمرکز کنید، هورمون های مغز را تقویت می کند و الگوی مغزیتان را نسبت به افکار منفی که قبلا داشتید تغییر می دهد، سلامت جسمی می آورد و به شما توانایی یادگیری و تمرکز می بخشد. قوانینی که در زمان مدیتیشن آموخته اید به شما در سایر جنبه های زندگی کمک می کند. مدیتیشن بر خواب بهتر تاثیر می گذارد و سطح انرژیتان را ارتقا می دهد که بسیار مفید است.
خود را دوست داشته باشید
تماس داشتن با خود درونیتان و تمرین کردن شاد بودن باعث می شود خودتان را بهتر بشناسید. واقعا که هستید؟ در زندگی به دنبال چه هستید؟ و چه چیز واقعا شما را راضی می کند؟ وقتی یاد بگیریم که خودمان را دوست بداریم، دوست داشتن دیگران و مورد علاقه س دیگران واقع شدن هم آسان می شود. اگر به خود احترام نگذارید، چطور از دیگران توقع محبت و احترام خواهید داشت؟ همه لایق دریافت احترام در زندگی هستند و لایق توانایی عشق ورزی به خود و دیگران. ما به عنوان انسان، می توانیم در سایرین احساس ایجاد کنیم زمانیکه مشکلی وجود دارد خواه عمدی یا غیر عمدی. و ما بطور طبیعی به این احساسات پاسخ می دهیم.
آنجه که لایقش هستید به خود بدهید
میدانید لایق چه هستید؟ آیا فکر می کنید لایق کمتر از آنچه دارید هستید؟ بخشی از دانستن قوانین وفور و دوست داشتن خود و یافتن شادی این است که باور کنید لایق بهترین و مثبت ترین چیزها در زندگی هستید. تا زمانیکه خود واقعیتان را بشناسید، ممکن است افکار منفی داشته باشید که شما را متقاعد می کنند که لایق شادی یا دوست داشته شدن نیستید. ممکن است فکر کنید لایق عشق و توجه و احترام سایرین نیستید. شما باید باور کنید که لایقید تا خوشحالی حقیقی و آرامش و شادی را بیابید. برای رسیدن به این جایگاه، باید با ترس های خود روبرو شوید، آنها راحس کنید، در آغوش بگیرید و بفهمید که شما را عقب نگه داشته اند و بعد رهایشان کنید.

- زمان انتشار: 15 آبان 1395
-
نظرات()
- زمان انتشار: 15 آبان 1395
-
نظرات()
- زمان انتشار: 15 آبان 1395
-
نظرات()
مدیریت ذهن
1. آنچه را که می خواهید آرزو کنید.
2. آرزوهایتان را هر روز تصور کنید.
3. همیشه شکرگزار نعمت های بیکران خداوند باشید.
حتما تا به حال بارها شنیده اید که به هر چه فکر کنید همان میشوید یا ان را به دست میاورید.شاید بگویید این تنها یک ایده یا حرف زیباست ولی ما در این بخش سعی داریم با ارائه دلائلی به شما نشان دهیم که ذهن انسان چه توانائی های اعجاب انگیزی دارد.این مباحث رادر چند بخش ارائه خواهیم داد .
1-آنچه را می خواهید آرزو کنید .
کیهان مثل غول چراغی است که از ذهن و آرزوهای شما دستور می گیرد در واقع شما با ذهن خود به کیهان سفارش می دهید در واقع آنطور که شما فکر می کنید خداوند در هنگام خلقت رسالت خاصی بر عهده ای تک تکان نگذاشته بلکه خلق شده اید تا او را در خوشی و نا خوشی زندگیتان بیابید و از هستی لذت ببرید خلق شده اید تا آنچه که می خواهید باشید پس فقط از میان همه خوبیها آرزوهای خود را انتخاب کنید در واقع مرحله اول خوشبختی این است که:
خود ر ا بشناسید !
یعنی قوانین ذهن خود را بشناس اینکه چه می خواهد و چه توانایی اعجاب انگیزی دارد:
قوانین ذهن:
1-زبان ذهن :درمورد اهداف آرزوها و اتفاقات اطرافات مثبت فکر کن .این مطلب ثابت شده که ذهن همه انسانها امواجی را به اطراف می پراکند و امواجی را از محیط می گیرد در نتیجه منفی بافی و فکر بد که در دین زرتشت به پندار بد معروف است اثر بد روی محیط و خود فرد می گذارد (افسرده دل افسرده کند انجمنی را )اساسا این قانون ذهن بشر است که به افعال و افکار مثبت پاسخ مثبت و به افعال و افکار منفی پاسخ منفی می دهد .
2-مغز خاصیتی دارد که هر گاه چیزی را که دوست دارید به شکل من می خواهم دنبال کنید وتجسم نمائید به آن میرسید ولی افکار سلبی مثل من نمی توانم -ای کاش -اگرو یا حسرت کشیدن سبب اندوه و شکست شما می شود.
ترکیب ذهن ومدیریت آگاهی و موفقیت را در پی دارد.اگر،برای لحظه ای بتوانیم باور داشته باشیم که ۱۰۰ درصد مدیریت ذهن امکان پذیر می باشد،آنگاه حاصل آن بایستی ۱۰۰ درصد موفقیت باشد.اکنون به خودتان بنگرید و دریابید که قبلا” چه مقدار مدیریت ذهن داشته اید! برای کمک به این روند ما به بعضی از عادت های سوء مدیریت می نگریم.
۱/ اگر به خود شک داشته باشید، آیا این مدیریت ذهن خوبی است؟ نه
۲/ اگر احساسات داشته باشید که شما را از انجام دادن کارهایی که دوست دارید انجام دهید بازدارند، آیا مدیریت ذهن خوبی است؟ نه۳/ اگر نگران باشید ، آیا مدیریت ذهن خوبی دارید؟ نه
۴/ اگر تاسف بخورید ، سرزنش کنید ، قضاوت کنید ، احساس گناه کنید و … آیا مدیریت ذهن خوبی دارید؟ نه
اکنون از خودتان سؤال کنید چقدر خوب ذهنتان را مدیرت کنید و پاسخ را به درصد بدهید، چه مقدار؟
اگر۵۰ درصد ذهنتان را خوب مدیریت کنید اکنون می دانید موفقیت شما نیز ۵۰ درصد است.این نشان می دهد که چقدر موفق هستید! آیا این مقدار موفقیت برای شما کافی است؟
با توجه به مشغلههای مختلف روزمره برای افراد وشرایطی که پیرامون اکثریت ما وجود دارد وبهداشت روانی ما را با مشکلات فراوانی رو به رو میکند، اهمیت مدیریت کردن بر ذهن بیش از پیش نمایان میشود. از بهترین راهکارهایی که در این زمینه پیشنهاد میشود، صافی ذهن است. بدین منظور لازم است یک صافی را در ذهن تصور کنیم که از ورودی بعضی از افکار جلوگیری می کند. در واقع ما باید برخی از افکار آزار دهنده ومخرب را پشت این صافی نگه داریم .
( ایسنا )
بنابر این با یک مدیریت خوب بر ذهن و جلوگیری از ورود افکار مخرب که موجب به وجود آمدن احساس غیر مناسب در ما می گردد جلوگیری به عمل آوریم . پس :
برای آنکه انسان موفقی باشید و در زندگی به اهداف خود برسید باید کنترل فکر و ذهن خود را در دست بگیرید :
۱/ خود ر ا بشناسیدیعنی قوانین ذهن خود را بشناس اینکه چه می خواهد و چه توانایی اعجاب انگیزی دارد
( قوانین ذهن : درمورد اهداف آرزوها و اتفاقات اطرافات مثبت فکر کن .این مطلب ثابت شده که ذهن همه انسانها امواجی را به اطراف می پراکند و امواجی را از محیط می گیرد در نتیجه منفی بافی و فکر بد که در دین زرتشت به پندار بد معروف است اثر بد روی محیط و خود فرد می گذارد (افسرده دل افسرده کند انجمنی را )اساسا این قانون ذهن بشر است که به افعال و افکار مثبت پاسخ مثبت و به افعال و افکار منفی پاسخ منفی می دهد .
مغز خاصیتی دارد که هر گاه چیزی را که دوست دارید به شکل من می خواهم دنبال کنید وتجسم نمائید به آن میرسید ولی افکار سلبی مثل من نمی توانم -ای کاش -اگرو یا حسرت کشیدن سبب اندوه و شکست شما می شود )
۲/آنچه را می خواهید آرزو کنید
جهان غول چراغی است که از ذهن و آرزوهای شما دستور می گیرد در واقع شما با ذهن خود به کیهان سفارش می دهید در واقع آنطور که شما فکر می کنید خداوند در هنگام خلقت رسالت خاصی بر عهده ای شما نگذاشته بلکه خلق شده اید تا او را در خوشی و نا خوشی زندگیتان بیابید و از هستی لذت ببرید خلق شده اید تا آنچه که می خواهید باشید پس فقط از میان همه خوبیها آرزوهای خود را انتخاب کنید.
۳/ من قادرم انجام دهم
استفاده از محرکاتی برای فرار از بحران و رسیدن به مرحلهای که آن را موفقیت مینامیم، مهمترین قسمت کار هر فرد است.یکی از این محرکات بیان جملاتی همچون « میتوانم ، پس حتماً میتوانم انجام دهم » دارای اعجاز نهفتهای هستند که هر فرد را در هر مرحله از خود دگرگون کرده و بیش از پیش مصمم میسازد .
۴/همیشه برای رسیدن به خواسته هایم پیگیری و تلاش خواهم کرد
ممکن است شما در راه رسیدن به خواسته ها و آرزو های خود با موانعی مواجه شوید ؛ پس اعتقاد به جمله « هرگزخواسته ام را رها و فراموش نمیکنم » میتواند سرآغاز محکمی برای بازگشت به چرخه تلاش و آزمایش دوباره امور باشد
۵/ ازخود ودیگران یاد بگیریم
این یادگیری میتواند شامل ۲ بخش عمده باشد :
الف) یادگیری و بهنوعی عبرت از خطاهای خود و دیگران.
ب)یادگیری و الگوبرداری از موفقیتهای خود و دیگران.
*همیشه در شکست ها نکات راهنما گونهای برای هدایت شما به سوی موفقیت وجود داشته باشد. الگوبرداری از موفقیت ها نیز میتواند سوقدهنده شما به سکوهای برتر زندگی تلقی شود.*
۶/ میپذیرم که گاه اشتباهاتی رخ می دهد
خیلی جالب است وقتی قبول میکنید که اشتباهاتی در زندگی داشتهاید. بیشتر از هرکسی به خود کمک کردهاید که در کمترین مدت قدم در راه اصلاح اشتباهات و رسیدن به کامیابی بردارید .
(اوشو می گوید هر چه می خواهید اشتباه کنید ولی اشتباهی را هرگز دوبار تکرار نکنید، بدنبال دل خود بروید، اگر خطا رفتید اشکالی ندارد به رشد شما منجر خواهد شد. )
۷/ همیشه شکرگزار نعمت های بیکران خداوند باشید
شکر نعمت ، نعمتت افزون کند کفر ، نعمت از کفت بیرون کند
بر اساس این نوشته با چنین مدیریتی بر ذهن میتوانیم به مرور زمان از حال بد به حال خوب واز اضطراب به آرامش برسیم،به یاد داشته باشید ما باید مدیر ذهن خویش باشیم نه ذهن ما مدیر ما.
راز و ثروت
برای جذب پول باید همه حواست متوجه پول و ثروت باشد. اگر به این فکر کنی که به اندازه کافی پول نداری، غیر ممکن است بتوانی پول بیشتری جذب زندگی ات بکنی زیرا در این صورت همه افکارت متوجه پول کافی نداشتن می شود. اگر همه حواست را روی پول کافی نداشتن متمرکز کنی، برای خودت شرایط بیشتری برای بی پولی یا کم پولی فراهم می کنی. باید حواست را متوجه فراوانی پول و ثروت کنی تا پول و ثروت وارد زندگی ات شود.
پول وثروت رابه خودت جذب کن
علت اینکه کسی پول کافی ندارد این است که با افکارش مانع آمدن پول می شود. هر نوع افکار، احساسات و عواطف منفی مانع رسیدن چیزهای خوب، از جمله پول، به تو می شود. دنیا مانع رسیدن پول به دست تو نمی شود زیرا همه پولی را که می خواهی همین حالا در دنیا موجود است. اگر به اندازه کافی پول نداری، علتش این است که مانع جریان پول به زنگی ات می شوی و این کار را با افکارت انجام می دهی. باید در ترازوی ذهنت کفه پول بیشتر از حد نیاز داشتن، سنگین تراز کفه کمبود پول باشد. برای این کار باید بیشتر به ثروت و فراوانی فکر کنی. وقتی به پول نیاز داشته باشی، احساس نیرومندی در وجودت شکل می گیرد و بنابراین از طریق قانون جذب، نیاز به پول راجذب می کنی و این اصلاً خوب نیست.
می خواهم رازی را برایتان بگویم. راه میان بر برای رسیدن به هر چیزی که در زندگی ات می خواهی این است که همین حالا شاد باشی و خوشی را احساس کنی! این سریع ترین راه رسیدن به پول و هرخواسته دیگری است که داری. قانون جذب در واقع افکار و احساسات عمیق درونی ات را در زندگی ات منعکس می کند.

دکتر جو وایتالی:
اگر در گذشته فکر می کردی تنها راهی که ممکن است از آن پولی به دستت برسد شغلت است، فوراً این فکر را از ذهنت بیرون کن. هیچ می دانی که اگر به این طرز فکرت ادامه بدهی، همین فکر باید در زندگی ات تحقق پیدا کند؟ این طور فکرها به هیچ دردت نمی خورند.



- زمان انتشار: 15 آبان 1395
-
نظرات()
من اسدالله عسگراولادى هستم... |
من اسدالله عسگراولادى هستم و سال 1312 در تهران متولد شدم. خانوادهام متدین و در سطح پایین جامعه بودند و با قشر ثروتمندان سروکار نداشتند. شغل پدرم پیشهورى بود و مغازه عطارى داشت. ما سه برادر بودیم که هر سه از سن 12 ـ 13 سالگى کار در بازار تهران را شروع کردیم. روزها کار و شبها درس. پس از گذراندن کنکور در رشته ادبیات پذیرفته شدم اما عصرهایى که فرصت داشتم به دانشکده اقتصاد هم مىرفتم چون ساختمانهاى دانشکده مقابل هم بود. گاهى سر کلاسهاى دانشکده حقوق هم مىرفتم. آن موقع رفتن به سایر دانشکدهها آزاد بود و مثل امروز کنترل و حراست هم در کار نبود. کارم را از صفر شروع کردم. اولین حقوقى که در دوره شاگردى گرفتم روزى 2 ریال بود که مىشد ماهى شش تومان. تلاشم شبانهروزى و کار سخت بود. اولین تجارتم را با خرید یک کیسه کنجد به قیمت 53 تومان از بازار تهران شروع کردم و آن کیسه کنجد را به نانوایى سر محل به قیمت 70 تومان فروختم و این اولین سود من در تجارت بود. این مربوط به سال 1327 است. تا سال 1334 کارمند بودم و در یک شرکتى کار مىکردم که فعالیتش در زمینه صادرات بود. به صادرات علاقهمند شدم اما پول نداشتم. تنها دارایىام خانهاى بود که در خیابان شهید مصطفى خمینى به مبلغ 5600 تومان خریده بودم. در آن خانه من و دو خواهر و پدر و مادرم زندگى مىکردیم. اولین ماشینم که در سال 1333 خریدم یک فولکس به مبلغ 5900 تومان بود که با همین ماشین چند کیسه خواربار از بازار مىخریدم و بین نانوا و بقال توزیع مىکردم. سال 1334 تصمیم گرفتم تاجر شوم. به اتاق بازرگانى رفتم که کارت بازرگانى بگیرم، اما سنم اقتضا نمىکرد. چون حداقل باید 24 ساله مىبودم.
|

- زمان انتشار: 15 آبان 1395
-
نظرات()
ای نسخه ی نامه الهی که تویی ای آینه ی جمال شاهی که توییبیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
تمام انسان های موفق تاریخ اینگونه به وجود آمدند : روزی به خود آمدند و از فضایی از غفلت ها بیرون آمدند و فکر کردند « من برای آینده ام باید چه کار کنم؟! » و بعد تصمیم گرفتند « زیرا تاتصمیمی اتخاذ نشود ، تغییری در زندگی رخ نمی دهد »
این یک قانون است.
اگر انسانی یک روزی بیاید و از نو یک نظام تفکری را بنیان گذاری کند، این انسان از نو خلق شده است.
( گوشت و پوست و استخوان را همه دارند!! )
آنچه را که امروز تو را از گذشته ات متفاوت و متمایز می کند، خلق و بازسازی و نوسازی نظام تفکر توست که امروز در این فضای الهی صورت می گیرد
« آری به گونه ای دیگر هم می توان زیست »
نقش اصلی تو هستی و تو آنرا ایفا می کنی نه پدر،مادر،جامعه،شهر،نظام حکومتی و .... .«غفلت ها از نقطه ای آغاز می شود که خود را نشناسی و ناموفقیت ها را به گردن دیگران بیندازی»
انسانها به 2 دسته تقسیم می شوند: 1- هوشیار در وادی زندگی 2 -غافل در وادی زندگی («تئوری غفلت و هوشیاری»)
«یک انگشت اتهام و تقصیر به سوی دیگران= سه انگشت اتهام به سوی خود»
«تنها رسالت انسان در زندگی = اطاعت از قانون مندی های جهان هستی»
انسان غافل می گوید چرا .چرا پول ندارم؟ چرا خواستگار ندارم؟ چرا مملکت اینگونه است؟
انسان غافل فقط در وادی گذشته ها نشسته است و در حسرت گذشته ها
انسان هوشیار ، همواره تمام نگاهش به آینده های یک زندگی است
زین همه طراوت ار چه رو نهان کنی شِکوه تا به کی ز جور این و آن کنی
دل غمین به گوشه ای چرا نشسته ای جان من مگر تو عمر جاودان کنی
تا کی تو چنین باشی عمری دل غمین باشی گلگشته چمن بهتر! یا گوشه نشین باشی؟
تا کی باید باشی افسرده در بند دنیا خندان روش چون گل ، تا بینی لبخند دنیا
بهترین راه برای شناسایی انسانهای غافل و هوشیار :« چه فکری به حال فرداهای زندگیت کرده ای؟ »
طراحی اهداف آینده ==> نشانه ی انسان هوشیار
اشتباه انسان غافل انداختن تقصیرات به گردن تقدیر و قسمت است
انسانها تدبیر می کنند تا اینکه خداوند تقدیر کنند « العَبدُ یُدبّر و الله یُقدّر »
چون تو می خواهی خدا خواهد چنین می دهد هر آرزویی متقین
گمشده در بیرون نیست ، در درون انسان است
«برای اینکه دنیای بیرون تو عوض شود ، تو باید تغییر کنی »
مولانا : بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
بیرون قدم نه از حول آفاق تو پیش از اینی،تو بیش از اینی
بینی جهان را خود را نبینی تا چند جانا غافل نشینی
انسانی فردا به دستاوردی می رسد که امروز رویایی در سر داشته باشد(علم،ثروت،سیاست،قدرت،حکومت)
انسانها هر آنگونه که فکر می کنند ،زندگی می کنند
جهان هر کس به اندازه وسعت فکر اوست
« فقر در دنیای یک فقیر حاصل اندیشه های فقیرانه اوست »
تو چون می کنی اختر خویش را بد مدار از فلک چشم نیک اختری را!!
عیسی مسیح : " بخواهید ، به دست می آورید؛ بپرسید ،جواب می گیرید؛ بجویید، پیدا می کنید و بیندیشید،خلق می کنید "
« لَیسَ للانسان الاّ ما سَعی »
بُود خار و گل با هم ای هوشمند چه در بند خاری، توگل دستبند
گرت عیب جویی بُود در سرشت نبینی ز طاووس جز پای زشتپول چرک کف دست نیست!! نمادی از نعمت و رحمت خداست
به قول آمریکایی ها : هر آنچه را محکوم کنی از دست می دهی و هر آنچه را دوست بداری به دست می آوری
انسان رهبر ارکستر زندگی است و همه کائنات به رهبری انسان می نوازند
کیفیت زندگی هر شخص ، کیفیت باور اوست

- زمان انتشار: 15 آبان 1395
-
نظرات()